اذان!
فریاد
بشتاب ! بشتاب!
بیا وبگذار !
هنگامه ی اقرار
نماز برپاست
باردیگر به زبان آر
به صداقت ، بی مستی می اغیار
بزرگ است و بزرگتر او
لا اله الا هو
درآن مجلس بزم غزلسرایی
می روید درخت سبز دوستی
درخاک شیرین دل
می دواند ریشه هایی
شاخ وبرگ می روید
درتیک تیک لحظه ها
پاورچین پاورچین
پا میگذارم در دنیای با صفا
صدبارجلوه کرده
هر روز ناله کرده
ابرو باد و مه و خورشید
این حقیقت گویا
از دنیای خاموش مردگان
شنیده بارها
گوش تیزهوشیار
این نصیحت زندگانی :
پاورجین پاورچین
دردنیای فانی
باعشق یار
پابگذار ! پابگذار !
یادلیل - سعید عیدانی
تاریخ : یادداشت ثابت - چهارشنبه 94/1/6 | 2:56 عصر | نویسنده : سعید | نظرات ()
صبح آمد خدایا
گویند آغازی دوباره ست
بی معنیست این کلام
درتکرار مکرر یک سلام
لیک دست شادی و چشمان براق آفتاب
میدمد روحی تازه در کلام
صبح است وطلوعی دیگر
زندگی تازه ، شروعی از دیروز بهتر
درهیاهوی فراموشگاه زندگی
نام دوست را زد چون نشان بندگی
یاد او راه را همواره کند
دل فسرده را بیدار کند
زندگی را در زنده دلی معنا کند .
یا دلیل . سعید عیدانی
موضوعات مرتبط: شعرشعرنوزنده دلی ، افسردگی ،طلوع،زندگی ،دل،
تاریخ : یادداشت ثابت - چهارشنبه 94/1/6 | 2:33 عصر | نویسنده : سعید | نظرات ()
بیانات مقام معظم رهبری : 92/8/12
بنده هم اوّلِ امسال در مشهد مقدّس در سخنرانى گفتم [که] مذاکره در موضوعات خاص اشکالى ندارد؛ منتها گفتم من اعتماد ندارم، خوشبین نیستم به مذاکره، لکن میخواهند مذاکره کنند، بکنند؛ ما هم به اذنالله ضررى نمیکنیم.
روحانی : گفتگوی تلویزیونی
*باید در دنیای سیاست واقع بین باشیم
روحانی با تأکید براینکه خوشبینی در دنیای سیاست یا بدبینی خیلی معنا ندارد و باید واقعبین باشیم، افزود: با شناختی که از دنیا و مسئله دارم بدبین نیستم
موضوعات مرتبط: ولایتخوشبینمذاکراترهبریروحانیمستندمن روحانی هستمکاخ سعدآباد
تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 93/2/13 | 2:10 عصر | نویسنده : سعید | نظرات ()
آقای رئیس جمهور! اساسا برای توده مردم، "شناسنامه" و حق انتقاد از دولت قائل هستید؟هجمه به اسلام یا حمایت از دولت شناسنامه نمیخواهد؟!
منتقدان دولت، جناحی و وابسته به احزاب و گروههای سیاسی و برهم زننده آرامش کشور هستند و انتقادات آنان نسبتی با دغدغهها و مشکلات مردم ندارد؛ بنابراین باید شناسنامه و وابستگیهای سیاسی خود را رسما اعلام کنند و آنگاه اگر حرف و نقدی دارند از دولت فراجناحی که کنار ملت و در جبهه مقابل منتقدان ایستاده، بیان کنند."
گرچه این دقیقترین برداشت از سخنان پرابهام رئیس جمهور در مراسم افتتاحیه بیست و هفتمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران نیست اما شاید نزدیکترین برداشتی است که میتوان از آن کرد.
حجت الاسلام حسن روحانی در این سخنان گرچه گفت "نقد حق همه است" اما در عین حال عنوان کرد: "پسندیده نیست این است که با پول مردم و بیت المال مردم از دولتی که منتخب مردم است و با رای اکثریت شروع به کار کرده است کسی بخواهد به جای نقد تخریب را شروع کند. ما از همه می خواهیم با شناسنامه حرف بزنند و بگویند وابسته به کدام جناح هستند، با نام جناح خود سخن بگویند نه با نام ملت ایران، ملت ایران راهش روشن است، ملت ایران به دنبال آرامش و اعتدال است، به دنبال پیشرفت و اخلاق است؛ اگر گروهی می خواهند ذهن مردم را از تعالی اخلاقی بازدارند یا با اتهام و تخریب و دروغ بر اخلاق جامعه ضربه وارد کنند یادشان طبق گفته رئیس جمهور فقط نقد دولت است که نیاز به ارائه مشخصات دارد اما برای حمایت از دولت حتی ضدیت با اسلام و اصل نظام و انقلاب هم مانعی ایجاد نخواهد کرد و هیچ گروهی نیاز به شناسنامه ندارد.باشد امسال سال فرهنگ و اقتصاد است، نه سال تخریب نه سال دروغ و نه سال مشغول کردن مردم به حوادث غیر واقعی و رویدادهای تخیلی که از ذهن کوچک برخی بر می خیزد."
در این چند جمله عناوین دیگری همچون "کوچکی ذهن" به کسانی که آقای روحانی "تخریبگر" نامیده، نسبت داده شد. اما درباره سخنان رئیس جمهور چند نکته قابل ذکر است:
1. رئیس جمهور محترم بر چه مبنایی، منتقدان دولت را "جناحی" و وابسته و در عین حال، خود و دولتش را فراجناحی توصیف میکند. معیار و متر چنین ادعایی چیست؟ با وجود شعارهای متعدد رئیس جمهور درباره آزادی بیان و نقد، این معنایی جز استبداد و خودرایی دارد؟
2. به فرض پذیرش ادعای رئیس جمهور درباره تخریبگر بودن منتقدان دولت - که بنابر شواهد متعدد، قطعا نادرست است - و استفاده آنان از پول بیت المال برای تخریب "دولت منتخب"، آیا ایشان فراموش کردهاند که در دولت سابق توپخانه رسانههای اصلاحطلب و افراطی که از پول ملت تزریق میکنند، به سمت عملکردهای ارزشی دولتمردان و در عین حال حامی اقدامات انحرافی برخی مقامات دولت بود؟ چرا در آن زمان آقای روحانی و دوستانش اعتراضی به آن رویه نداشتند که حتی خود همسوی برخی موجها بودند؟ این دوگانگی چگونه قابل توجیه است؟
3. رئیس جمهور محترم بهتر است معنی صریح "طلب کردن شناسنامه از منتقدان" را بیان کنند. زیرا ابعاد این موضوع، گسترده و پر از ابهاماتی که بجای فراهم کردن زمینه انزوا و بستن دهان منتقدان -که گویا خواسته دولت است- منجر به گیرافتادن دولتمردان در موج جدید انتقادات میشود. وقتی رئیس جمهور شعار "نقد حق همه است" را سر میدهد، تقاضای شناسنامه از منتقدان چه مبنایی دارد؟ طبق این گفته آقای روحانی، یعنی هیچ یک از منتقدان دولت غیرجناحی نیستند و نیز توده مردم انتقادی از دولت ندارند و اگر انتقادی هم مطرح شود، بی شک از یک گروه و حزب سیاسی تخریبگر برآمده است! آیا واقعیت فضای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه همین است؟ آیا مردم که با توجه به گفته رئیس جمهور "بیشناسنامه" محسوب میشوند، اساسا حق بیان انتقاد از دولت را دارند؟!
4. اگر بنا برای آیا احتمال دارد مردم هیچ درک و نقدی از این مشکلات و سختیها روزمره خود نداشته باشند؟ در چنین شرایطی مرزبندی مردم با منتقدان و "تخریبگر و بیسواد نامیدن" آنان چه معنی میتواند داشته باشد جز بیاعتقادی به شعار نقد و آزادی بیان و تلاش برای ایجاد خفقان رسانهای؟ارائه شناسنامه برای نقد دولت باشد، آیا حمایت از دولت شناسنامه نمیخواهد؟ آیا هر گروه و حزب سیاسی و غیر سیاسی داخلی اعم از اصولگرا، اصلاحطلب، مستقل، فتنهگر، ضدانقلاب، بهایی، سلطنتطلب، منحرف و... بدون ارائه شناسنامه میتواند در جرگه حامیان دولت باشد؟ طبق گفته رئیس جمهور فقط نقد دولت است که نیاز به ارائه مشخصات دارد اما برای حمایت از دولت حتی ضدیت با اسلام و اصل نظام و انقلاب هم مانعی ایجاد نخواهد کرد و هیچ گروهی نیاز به شناسنامه ندارد.
5. در سال 88 جریان فتنه که جبهه ای بزرگ از برخی خواص بیبصیرت و احزاب منحلشده تا سازمان سیا و موساد را در بر میگرفت، چرا آقای روحانی و هیچ یک از دوستانش از ضرورت ارائه شناسنامه برای مشخص شدن مخالفان و حامیان ولایت فقیه و انقلاب سخن نگفت؟ تا به امروز هم هجمههای افراطیون در رسانههای داخلی به نص قرآن، احکام اسلام، نظام و مقدسات مردم همچنان ادامه دارد اما گویا از نظر جناب رئیس جمهور، نقد دولت مهمتر و حساستر است و هجمههای افراطیون نیازی به ارائه شناسنامه ندارد!
6. وقتی مهمترین رویدادهای کشور بویژه مذاکرات هسته ای و جزئیات آن از مردم، وکلای آنان در خانه ملت، نخبگان سیاسی و اساتید دانشگاه پنهان میشود، وقتی اقداماتی مانند توزیع تاسف بار سبد کالا انجام میشود، وقتی باوجود شعارها و وعدههای متعدد قیمت کالاها و خدمات از ارز و طلا گرفته تا خودرو و کالاهای اساسی روز به روز بالاتر میرود و...آیا احتمال دارد مردم هیچ درک و نقدی از این مشکلات و سختیها روزمره خود نداشته باشند؟ در چنین شرایطی مرزبندی مردم با منتقدان و "تخریبگر و بیسواد نامیدن" آنان چه معنی میتواند داشته باشد جز بیاعتقادی به شعار نقد و آزادی بیان و تلاش برای ایجاد خفقان رسانهای؟
7. برای رئیس جمهور محترم تجارب فراوان و گرانبهایی وجود دارد و ظلم بزرگی به خود و مردم است اگر به آنها بیتفاوت باشد. بعید است او هم دیکتاتوری و خفقان رسانهای دوران آقای هاشمی رفسنجانی را از یاد برده باشد. آنجا که با وجود عملکرد پراشتباه و مشکلات اقتصادی بسیار جامعه، کسی اجازه انتقاد عملکرد دولت و رئیس جمهور را نداشت یا باید توقیف و زندان را به جان می خرید. همین است که بدترین خاطرات مردم از همان دوران است و کسی هرگز آرزوی بودن در آن فضا را ندارد. این رویدادهای تاریخی درس بزرگی است برای آقای روحانی و دولتش تا شاید پیشرفت و موفقیت خود را در استقبال از نقد منتقدان و اصلاح اشتباهات ببینند نه خفه کردن آنان.
تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 93/2/13 | 12:54 عصر | نویسنده : سعید | نظرات ()
مانور اشرافی گری حرام است چون تعلیم دهنده اشرافیگری به جامعه است/ مسئولان باید از برخی شهوات حلال هم بگذرند
گروه سیاسی - رجانیوز: حواشی بوجود آمده درباره ضیافت اشرافی هفته گذشته همسر رییس جمهور در کاخ سعد آباد اگرچه تا کنون مورد توجیه و انکار های نصف و نیمه برخی دولتی ها قرار گرفته است اما این مساله تنها یک اتفاق ساده و زودگذر نبود، بلکه ریشه در یک نوع فرهنگ و سبک خاص مدیریتی دارد که پیش از این در سالهای 68 تا 76 که دولت سازندگی بر مصدر امور بود، تکرار شده بود.
به گزارش رجانیوز، در همین رابطه توجه به بیانات رهبر معظم انقلاب طی این سالها به خوبی نشان می دهد که یکی از دغدغه های اصلی معظم له در سالهای بعد از جنگ، بازگشت مسئولان به منش اشرافی و سبک مدیریت پر خرج و توام با اسراف بوده است. هر چند هشدارهای ایشان در این باره تنها به 8 سال ریاست جمهوری هاشمی محدود نمی شود و بعد از آن نیز همواره نسبت به این معضل اساسی هشدار داده اند. از این رو رجانیوز ضمن بازخوانی اهم فرمایشات رهبر انقلاب در این باره، بار دیگر بر ریشه های اصلی اتفاق هفته گذشته در کاخ سعد آباد تاکید دارد؛ «ارتجاع به سبک مدیریتی اشرافی و پرخرجی» که یک بار آزمون خود را در دوره سازندگی پس داده است: مسئولان باید از خیلی از شهوات حلال هم بگذرند/ فرق ما با اشراف فقط نباید به ریش مان باشد «شما چگونه مىخواهید محبت و اطمینان مردم را جلب کنید؟ اگر ما دنبال مسائل خودمان رفتیم، به فکر زندگى شخصى خودمان افتادیم، دنبال تجملات و تشریفاتمان رفتیم، در خرج کردن بیتالمال هیچ حدى براى خودمان قایل نشدیم - مگر حدى که دردسر قضایى درست بکند! - و هرچه توانستیم خرج کردیم، مگر اعتماد مردم باقى مىماند؟ مگر مردم کورند؟ ... آقایان! مگر مردم نمىبینند که ما چگونه زندگى مىکنیم؟ آن وقتى که جوان حزباللهى ما به جهاد یا به سپاه یا به فلان وزارتخانه مىرفت و به او مىگفتند که چهقدر حقوق مىخواهى، مىگفت این حرفها چیست، مگر من براى حقوق آمدهام؟ اصرار مىکردند که بالاخره زندگى خودت و زن و بچهات باید بگردد؛ یک چیزى بگیر. به نظر شما اینها افسانه است؟ به نظرم اگر شما بروید در دنیا این را نقل کنید، چنانچه کسى وضع چند سال قبل ما را ندیده باشد، خواهد گفت که افسانه است؛ ولى این واقعیت است. این رویداد، در همین ایران و در همین تهران و در همین وزارتخانههاى ما اتفاق افتاد؛ ... برادران! من و شما داریم از آن ذخیره مىخوریم؛ فراموش نکنید، آن را مردم دیدند. نمىشود ما در زندگى مادّى مثل حیوان بچریم و بغلتیم و بخواهیم مردم به ما به شکل یک اسوه نگاه کنند؛ مردمى که خیلی شان از اولیات زندگى محرومند. در این راه، از خیلى چیزها باید گذشت. نه فقط از شهوات حرام، از شهوات حلال نیز باید گذشت. نمىگویم مثل پیامبر باشیم، نمىگویم مثل امیرالمؤمنین - که شاگرد پیامبر بود - باشیم؛ که انسان آن مطالب را که مىخواند، تنش مىلرزد. امیرالمؤمنینى که زهدش در زندگى و دنیا مَثَل سایر است و مسلمان و غیرمسلمان آن را مىدانند، دربارهى پیامبر مىگوید: «قد حقّر الدّنیا و صغّرها و اهون بها و هوّنها»(16)؛ دنیا را تحقیر کرد - یعنى همین لذایذ و بهرهمندیها و برخورداریهاى دنیا را کوچک کرد - به آنها توهین کرد و سبکشان نمود. در قُبا براى پیامبر آب آوردند و چیزى هم مثل عسل قاطى آن کردند. پیامبر فرمود: من این را حرام نمىکنم، اما نمىخورم. این دو، دو چیز است؛ یا آب یا عسل. آن را از ما نخواستهاند. اگر از من و شما بخواهند، پدرمان درآمده است! مگر ما مىتوانیم آنطور زندگى بکنیم؟ پیداست که آن نفس قدسى ملکوتى، یک چیز دیگر است. ... من و شما همان طلبه یا معلم پیش از انقلابیم. یکى از شماها معلم بود، یکى دانشجو بود، یکى طلبه بود، یکى منبرى بود، همهمان اینطور بودیم؛ اما حالا مثل عروسى اشراف عروسى بگیریم، مثل خانهى اشراف خانه درست کنیم، مثل حرکت اشراف در خیابانها حرکت کنیم! اشراف مگر چگونه بودند؟ چون آنها فقط ریششان تراشیده بود، ولى ما ریشمان را گذاشتهایم، همین کافى است؟! نه، ما هم مترفین مىشویم. واللَّه در جامعهى اسلامى هم ممکن است مترف به وجود بیاید. از آیهى شریفهى «و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها»(17) بترسیم. تُرف، فسق هم دنبال خودش مىآورد. اندازه نگهدارید؛ دولت مخارجش زیاد و سنگین است. مخارج سنگین دولت منجر به این مىشود که مثلاً در فلان بخش سوبسید را بردارند. این، سیاست درست و متین و منطقى هم است؛ شکى در آن نیست، باید هم انجام بگیرد، چارهیى هم نیست، روى مردم هم فشار مىآید؛ اما این مخارج را منصفانه قرار بدهیم و خودمان به دست خودمان بر مخارج چیزى اضافه نکنیم. اگر مبلغى از مخارج دولت، عبارت از تغییر دکوراسیون اتاق مدیر کل و معاون وزیر و وزیر و فلان مسؤول قضایى و فلان مسؤول در بخشهاى گوناگون دیگر باشد، این جرم و خطاست. اگر یکى از مخارج دولت این باشد که فلان تعداد ماشین جدید بیاوریم و بین دستگاهها تقسیم بکنیم، ما حق نداریم این را جزو مخارج دولت حساب کنیم و به حساب آن از سوبسید مردم بزنیم. نه، این خلاف است. براى این کارها حد بگذارید. دستگاهها باید بخشنامه کنند و در مورد این تغییر دکوراسیونها و تغییر خانهها و خرجهاى اضافى حدى معین بکنند. من نمىگویم مثل بعضى از تندروها باشیم که مىگویند در مسجد بنشینیم و وزارت کنیم؛ نه، در مسجد نمىشود. وزارت کردن، یک ساختمان و چهار تا اتاق و تعدادى مسؤول و یک مقدار هم بالاخره امکانات براى زندگى آن آقایى که مىخواهد خدمت بکند، مىخواهد؛ اما باید در حدى باشد. گاهى از جاهایى گزارشهاى نومیدکنندهیى مىرسد و در برخى موارد انسان واقعاً عرق شرم بر پیشانیش مىنشیند؛ رعایت کنید. سؤال مىکنیم که چرا ماشین لوکس و نو و مدل بالا؟ مىگویند که اشکال امنیتى داریم! چه اشکال امنیتى؟! آقایان مسؤول در شوراى امنیت کشور یا جاهاى دیگر، بنشینند معین کنند و مسأله را در جایى ببُرند؛ من هم اگر باید دخالت کنم، بگویید در جایى دخالت کنم. این چه وضعى است که همینطور بىحساب و کتاب جلوى هر وزارتخانه و ادارهیى، دهها ماشین به رنگهاى گوناگون متعلق به مسؤولانِ آنجا به چشم مىخورد؟! چه کسى چنین چیزى را گفته است؟ ... من الان اعلام مىکنم و قبلاً هم نوشتم و این را گفتم که آن وقتى که آقایان امکانات شخصى دارند، حق ندارند از امکانات دولتى استفاده بکنند. اگر ماشین دارید، آن را سوار شوید و به وزارتخانه و محل کارتان بیایید؛ ماشین دولتى یعنى چه؟ واللَّه اگر من از طرف مردم مورد ملامت قرار نمىگرفتم که مرتب ملاحظهى جهات امنیتى را توصیه مىکنند، بنده با ماشین پیکان بیرون مىآمدم. به حد ضرورت اکتفا کنید و اندازه نگه دارید؛ اینها ما را از مردم دور مىکند، روحانیون را از مردم دور مىکند. روحانیون، به تقوا و ورع و بىاعتنایى به دنیا در چشمها شیرین شدند. بدون ورع و بدون دورانداختن دنیا، نمىشود در چشمها شیرین ماند. مردم رودربایستى ندارند؛ خدا هم با کسى رودربایستى ندارد. ... مگر خدا با من و شما قوم و خویشى دارد؟ مگر خدا با جمهورى اسلامى و با این اسم قوم و خویشى دارد؟ من و شما هستیم که باید معین کنیم این جمهورى، اسلامى است، یا اسلامى نیست؛ این هم در رفتار ماست.» (بیانات در جمع کارگزاران نظام، 23 مرداد 1370)
عده ای سازندگی را با مادی گرایی اشتباه گرفته اند «عده ای سازندگی را با مادیگرایی، اشتباه گرفته اند. سازندگی چیزی است مادیگری چیز دیگری است. سازندگی یعنی کشور آباد شود و طبقات محروم به نوایی برسند ... سازندگی همان کاری بود که علی ابن ابی طالب (ع) می کرد ... آن بزرگوار با دست خودش نخلستان اباد می کرد؛ زمین احیا می کرد؛ درخت می کاشت؛ چاه می کند و ابیاری می کرد. این سازندگی است. دنیا طلبی و ماده طلبی کاری است که عبیدا... بن زیاد و یزید می کردند. این دو تا را نباید با هم اشتباه کرد. امروز یک عده به نام سازندگی خودشان را غرق در پول و دنیا و ماده پرستی می کنند. ایا این سازندگی است؟» (بیانات در 22 در تیر 1371) مثل قبل از انقلاب می خواهند فرهنگ عمومی کشور را به سمت اشرافی گری تغییر دهند «اشرافیگری، آن چیزی نیست که بشود با قانون و با دادگاه و با بازجویی و با امثال اینها علاجش کرد؛ خیلی سختتر از این حرفهاست. این از جمله مقولاتی است که بایستی فضای عمومی کشور - احساسات مردم، خواست مردم و به تعبیر رساتر، فرهنگ عمومی مردم - آن را دفع کند تا این علاج شود. آن کسانی که به اشرافیگری گرایش دارند و دلشان برای زندگی اشرافی لک میزند - یعنی خوردن و پوشیدن و زندگی کردن و مشی کردن به سبک اشراف و دور از زندگی متوسّط مردم - یکی از کارهایی که میکنند، این است که این دید و ذهنیت را در مردم بهوجود آورند که این چیز خوبی است و ارزش است؛ کمااینکه قبل از انقلاب اینگونه بود. قبل از انقلاب، مسؤولان حکومت، هرچه بیشتر با تشریفات و جاه و جلال و تکبّر و تفرعن و لباسهای فاخر ظاهر میشدند، یک عدّه از عوام مردم بیشتر خوششان میآمد! فرهنگ عمومی را اینگونه شکل داده بودند. بعد از انقلاب بعکس شد. لذا کسانی هم که اهل کارهای اشرافیگری بودند، از ترس گرایش مردم، اجتناب میکردند؛ اما امروز بتدریج میخواهند کار را بعکس کنند. به نظر من، اشرافیگری برای یک کشور آفت است؛ اشرافیگریِ مسؤولان، آفت مضاعف است؛ بهخاطر اینکه اگر اشراف عالَم از مال خودشان - حالا حلال و حرامش به عهده خودشان - خرج میکنند، از مال خودشان اشرافیگری میکنند؛ اما اگر مسؤولان اشرافیگری کنند، از مال مردم خرج میکنند؛ مال خودشان که نیست. این اشرافیگری، با احساس عمومی مردم، با نوشتن، با گفتن و با ترویج این فکر، درست خواهد شد. این باید به یک فرهنگ تبدیل شود؛ کاری نیست که بشود بهصورت دادگاه ویژه و محاکمه و امثال اینها درستش کرد.» (پرسش و پاسخ با دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، اول آذر 1378) مانور اشرافی گری حرام است «یک وقت هست که ما در زندگى شخصى خود مثلاً حرکت اشرافگونهیى داریم بین خودمان و خدا؛ که اگر حرام باشد، حرام است؛ اگر مکروه باشد، مکروه است؛ اگر مباح باشد، مباح است؛ اما یک وقت هست که ما جلوى چشم مردم یک مانور اشرافىگرى مىدهیم؛ این دیگر مباح و مکروه ندارد؛ همهاش حرام است؛ بهخاطر اینکه تعلیمدهندهى اشرافىگرى است به: اولاً زیردستهاى خودمان، ثانیاً آحاد مردم به این کار تشویق مىشوند. ما نباید مردم را به این کار تشویق کنیم. ممکن است در داخل جامعه کسانى پولدار باشند و ریخت و پاش کنند - البته این کار بدى است، ولى به خودشان مربوط است - اما ریخت و پاش ما اولاً از جیبمان نیست، از بیتالمال است؛ ثانیاً ریخت و پاش ما مشوق ریخت و پاش دیگران است. واقعاً «النّاس على دین ملوکهم». ملوک در اینجا به معنى پادشاهان نیست که بگوییم ما پادشاه نداریم؛ نه، ملوک شماها هستید؛ النّاس على دین ماها. در یکى از تاریخها خواندم زمانى که ولیدبنعبدالملک خلیفه شده بود، چون خیلى اهل جمعکردن ثروت و جواهرات و اشیاء قیمتى بود، مردم کوچه و بازار وقتى به همدیگر مىرسیدند، مکالماتشان از این قبیل بود: آقا! فلان لباس را آوردند، شما خریدید؟ آقا! فلان نگین را فلان کس آورده، شما خریدید؟ یعنى مردم همهاش راجع به خرید و فروش وسایل و اشیاء زینتى و امثال اینها حرف مىزدند. بعد از ولید، سلیمانبنعبدالملک خلیفه شد. او اهل ساختمانسازى بود و به کاخسازى و ساختمانسازى خیلى عشق مىورزید. این مورخ مىگوید مردم حتّى وقتى براى نماز به مسجد مىآمدند، یکى مىگفت: آقا! شما کار ساختمانىِ منزلتان را تمام کردید؟ دیگرى مىگفت: آقا! شما فلان خانه یا زمین را خریدید؟ دیگرى مىگفت: آقا! شما آن دو اتاق را اضافه کردید؟ حرفهایشان همه از این قبیل بود. بعد از این دو نفر، عمربنعبدالعزیز آمد. او اهل عبادت بود. مورخ مىگوید مردمِ کوچه و بازار وقتى به هم مىرسیدند، یکى مىگفت: آقا! راستى شما دیروز دعاى ماه رجب را خواندید؟ دیگرى مىگفت: آن دو رکعت نماز را خواندید؟ بنابراین رفتار ماها یک تأثیر قهرى در رفتار مردم دارد. سادهزیستى بسیار چیز خوبى است.» (بیانات در جمع اعضای هیئت دولت، هشتم شهریور 1384) مسئولان و وابستگانشان نباید اهل اشرافی گری باشند «آفت بزرگ ما اشرافیگرى و تجملپرستى است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافیگرى باشد، مردم را به سمت اشرافیگرى و به سمت اسراف سوق خواهد داد... یکى از اساسىترین کارها براى اینکه ما جلوى اسراف را بگیریم این است که مسئولین کشور، خودشان، کسانشان، نزدیکانشان و وابستگانشان، اهل اسراف و اهل اشرافیگرى نباشند. ... اولین کار این است که ما مسئولین کشور را، افرادى انتخاب کنیم که مردمى باشند، سادهزیست باشند، درد مردم را بدانند و خودشان از درد مردم احساس درد کنند.» (بیانات در جمع مردم استان کردستان در میدان آزادى سنندج . 22 اردیبهشت 88)
تاریخ : یادداشت ثابت - یکشنبه 93/2/8 | 10:51 عصر | نویسنده : سعید | نظرات ()
فرایند تکامل یک شیعی :
بازگشت به فطرت ( عید فطر)
قربانی کردن خواسته نفسانی (عید قربان )
کشف سر طواف و لبیک گویی وتولد در دامان ولایت (عید غدیر)
سیراب شدن از عشق ولایت (محرم وصفر)
تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 91/8/7 | 11:45 عصر | نویسنده : سعید | نظرات ()
گر روز به تاریکی بگراید
نابینا شود هر بینایی
در ظلمت شب
کی، بیابی راهی ؟
نرهانید خدا بنده ای
که بیفتد بدرون چاهی
گر باز شود سیه چشمان کور
به اذنش از پی نور
بیابد راه منزل از او
این دو چشمان کم سو
فرمود :
خدا نوراست
نورهر دل نابینا
به نامش منور میشود این سرا
درطوفانهای نفس گیر نفس
آشوب دارد دل در این قفس
بی نور خدا کی بیاید را ه را
دل نابینای گمراه را
شرح صدری طلب باید کرد
انوار هدی را جلب باید کرد
بصیرت ،چشم بینای دل است
دلی که بایاد خدا روشن است
تاریخ : یادداشت ثابت - جمعه 91/8/6 | 10:21 عصر | نویسنده : سعید | نظرات ()
دل خانه است ، خانه ی تو
خانه را به دشمن نمیدهم
هستی من سرای توست
چشم وگوش را به اهرمن نمیدهم
دروجودم نفخه ای است از دم دوست
دم گرفته را بازدم نمیدهم
روحی که تحفه داده دست من
امانت را سلیم پس نمیدهم !!؟؟
قتل مومن گناه نابخشودنیست
به لغو وشهوت به کشتنش نمیدهم
دلیلا ! درحیرت شب زین مدعا بگذر
بی مدد دوست ،امانت به صاحبش نمیدهم.
یا دلیل المتحیرین .
تاریخ : یادداشت ثابت - چهارشنبه 91/7/20 | 11:8 عصر | نویسنده : سعید | نظرات ()
بسم الله الرحمن الرحیم
نقطه ی پایان ، نقطه ی آغاز است
تکرار زندگی ،پس از تلخی پایان است
طعم شیرین حیات چشیدنی است
گر خشت خشت آن بندگی است .
زندگی درپس این دیوار است
تجسم نقش نقاش است
بازخوانی یک کتاب است
طعم میوه ی عمراست.
گرآتش ست وسیل مذاب
گر بوستان است وجنان
دانه دانه پیش میفرستم درلحظه ها
هیزمش را یا آب و دانه اش را.
تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 91/7/9 | 11:26 عصر | نویسنده : سعید | نظرات ()
باخنده ات شادم ای گل
ای بتلاطم افکنده روحم
چون سایه ات میاید اضطراب میافتد به دست وپایم
دلم میلرزد از صدایت
نگاهت امتداد یک سخن وهزاران کلام نگفته است .
دلم باتوسخن میگوید
بانگاهم ، باتن صدایم ، باحرکت دست وپایم
ناگفته ات ازچشمانت پیداست
ازمهرتو ،سوز دردناکی دارد این سینه
فقط ترا ، باید نگریست . باید به اعماق دل برد.
بوئید ، بوسید
وازدور از داغ مهرت سوخت ، لرزید
تب کرد وافتاد چون برگ پاییز
نمیدانم توهم این درد را در سینه داری ؟
نگاهت را دنبال میکنم
ردپایی میبابم از یک احساس پنهان
محجوب با لفافه ای ازحیا
تاویران نکند دل را ، مهرسوزان
تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 91/4/25 | 10:31 عصر | نویسنده : سعید | نظرات ()